شنیدن سخنرانی‌ها در (cast box)
در تناسخ کلمات...
ما را در سایت در تناسخ کلمات دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8ziaei2007e بازدید : 12
آخرین مطالب
امکانات وب
هرچند با هر شیوه‌ای ما را می‌آزارَد بسیارِمان - آرام و پنهان - دوست می‌داردپُرسیدم و پاسخ ندارد؛ این که می‌خواهدما را پس ازخود، «زندگی» دستِ کِه بسپارد؟می‌پوسد آخر؟ یا کلاغان می‌ربایندش؟این دانه - که دستِ اجل در خاک می‌کارد -در لحظه باید زیست؟ ها! اما فقط وقتیدست از سرِ دل، یادهایِ دور برداردگنجشک بودم، لانه‌ام را باد یک شب بُرد حالا شب است و بر سکوتم برف می بارد... تنها یقین زندگی، مرگ است؟ عشق ای کاشدر انتهای بیتِ آخر، نقطـه بگذارد!#عبدالحمید_ضیایی در تناسخ کلمات...ادامه مطلب
ما را در سایت در تناسخ کلمات دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8ziaei2007e بازدید : 56
وا نشد آغوش موهوم‌ات به روی ما دَمیکُهنه‌زخمِ تیغِ اِستغنا ندارد مرهمیخُشکْ‌رودِ روح ما، از سنگ‌ْماهی‌ها پر استلااقل بفرست ابری تا بگریَد شبنمیشد گره‌گیرِ گلویم گریه‌ی دل‌بستگیای تهی! جانِ مرا بنواز با زیر و بَمیدر مقامات طلب، بیهوده سرگردان شدیم بر زمین، جُز نان گندم نیست اسمِ اعظمیگرچه می‌گویند سنگین است گوش آسمان ای که در تنهاییِ خود، آشنای هر غمی!سنگ و انسان چون که یکسان است پیش چشم تودوزخ‌ات را گرم کن با سنگ‌ها و درگذر از آدمی اضطرابِ زادن و مُردن برای ما بس است هیچ‌چیز از ما مپرس و بگذر از بیش‌وکمی...* عبدالحمید ضیایی در تناسخ کلمات...ادامه مطلب
ما را در سایت در تناسخ کلمات دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8ziaei2007e بازدید : 60
کوهسار عدمی، چشمه‌ی شیرین وجودیبا که مِی خورده‌ای و از لبِ کِه بوسه ربودی!عشق! ای عشق! کجایی تو؟ که بی‌هم‌شُدگانیمنیست با هیچ‌کسم حوصله‌ی گفت و شنودیبرف می‌بارد و این شاخه‌ی تُردی که شکسته‌ستکاش ای کاش دهان می‌شد و می‌خوانْد سرودی...این همه رازِ کُهن را، چه کند عقلِ فِسرده؟اخـم‌ْناز تو مگر باز کند باب شهودیبا تو، این لحظه، اَبــَد می‌شود، ای هـرگـزِ زیبا! سهم ما چیست به جز فرصتِ بدرود و درودی؟#عبدالحمید_ضیایی در تناسخ کلمات...ادامه مطلب
ما را در سایت در تناسخ کلمات دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8ziaei2007e بازدید : 66
رودی که زمزمه‌اشاورادِ رفتن نباشدبه دینِ آبیِ دریا کافر می‌شوداین روزهایِ سُربیهرچند آستینِمانبی‌اختیاراز گریه تَر می‌شوداماحالا که وقت گریه‌کردن نیست!وقت شهادتِ افرا و آویشنو ایستاده مُردنوقتِ پوزخندبر "بادِ بی‌نیازیِ خداوند" استبگذار اشک‌هامان را بگذاریمبرای روزهای گذشتن از دروازه‌ی آزادیو شستنِ زخم‌های درختان و پرنده‌هامحبوبِ اندوهگینِ منکه نامت زیباترین سوگند است! ...#عبدالحمید_ضیایی@abdolhamidziaei در تناسخ کلمات...ادامه مطلب
ما را در سایت در تناسخ کلمات دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8ziaei2007e بازدید : 89
دیگر تمام زودهای این جهان دیر استهر بامدادی، چون غروب جمعه دلگیر است بودا که باشی هم اسیر «نیروانا»ییبودن، خودش معجونی از زنجیر و انجیر است نام «طلب» بر «غفلت» خود می‌نهیم، افسوس!نسیانِ انسان، اُنسِ خاک و عُذرِ تقدیر استدر ذهن ما جز عکس ماتی از حقیقت نیستدر دست هرکس تکه‌ای از نانِ تفسیر استنامش چه بود این زندگی؛ این خواب بی‌تعبیر؟مرگی که تاریخش دچارِ جبرِ تأخیر استاز عشق، عقلانی‌تر آیا هیچ کاری هست؟وقتی‌که شغلِ ما، به‌جایِ فکر، تکفیر است! از عشق، دستاوردمان، از دست دادن بودقابِ شکسته، بی‌نیاز از هرچه تصویر است... #عبدالحمید_ضیایی@abdolhamidziaei در تناسخ کلمات...ادامه مطلب
ما را در سایت در تناسخ کلمات دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8ziaei2007e بازدید : 121
زندگی آن‌قدرها هم ارزشِ دیدن ندارد!این تُهی‌جامِ شکسته، لطفِ بوسیدن نداردبی‌جهت، زیر درختانِ نظرکرده نشستیممیوه‌ی اِغوای باغ‌ِ خواب‌ها، چیدن ندارد!ناامیدیم از خدایانِ زمین و آسمان همکهنه‌بُت‌ها را، کسی رویِ پرستیدن ندارد!این نقابِ کهنه را از چهره‌اش بردارد ای کاشدلقکِ غمگین که شغلی غیرِ خندیدن ندارد!ریشه‌های شاخسارِ رنج، در خـاکِ تمنّا‌ستورنه این دنیا که ما دیدیم، رنجیدن ندارد!رستگاری، خانه دارد بر پُلی سست و مُعلّقاضطرابِ جاودان‌ماندن که جنگیدن نداردهیچ فرقی گوئیا بین عروسی با عزا نیستچاره‌ای گل یا گلایُل، غیرِ پوسیدن ندارد★★بادها لال و بِلاتکلیف و دلگیرند از صبحآسمانِ ابریِ شب، قصـدِ باریدن ندارد....#عبدالحمید_ضیایی در تناسخ کلمات...ادامه مطلب
ما را در سایت در تناسخ کلمات دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8ziaei2007e بازدید : 110
یکی از لُطف‌های عشق، مَشقِ دل‌بُریدن بود اگرچه ظاهراً مشغولِ پیراهن‌دریدن بود چو بوی گُل، قرارِ این جهان، جُز بی‌قراری نیست، مگر آوارگی، جایی برای آرمیدن بود؟ ببین! آیینه بِشکَن می‌زند از شوق دیدارتز خود تَن‌می‌زند روحی که دل‌تنگِ رَهیدن بود چه خرمن‌ها كه شد بر باد در این دوزخِ بیداد در این رنج‌آسیابی، که نچرخیدن رسیدن بود زمین و آسمان خالی‌ست! اما فکر و ذکرِ عشقخدای تازه‌ای از کهنه‌بُت‌ها آفریدن بود...#عبدالحمید_ضیایی در تناسخ کلمات...ادامه مطلب
ما را در سایت در تناسخ کلمات دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8ziaei2007e بازدید : 115